آیه 142 سوره بقره
<<141 | آیه 142 سوره بقره | 143>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مردم بیخرد خواهند گفت: چه موجب شد که مسلمین از قبلهای که بر آن بودند (از بیت المقدس) روی به کعبه آوردند؟ بگو: مشرق و مغرب برای خداست و هر که را خواهد به راه راست هدایت میکند.
به زودی مردم سبک مغز می گویند: چه چیزی مسلمانان را از قبله ای که بر آن بودند [یعنی بیت المقدس، به سوی کعبه] گردانید؟ بگو: مالکیّتِ مشرق و مغرب فقط ویژه خداست، هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
به زودى مردم كم خرد خواهند گفت: «چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند.»
از مردم، آنان كه كم خردند، خواهند گفت: چه چيز آنها را از قبلهاى كه رو به روى آن مىايستادند برگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست و خدا هر كس را كه بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
به زودی سبکمغزان از مردم میگویند: «چه چیز آنها [= مسلمانان] را، از قبلهای که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ولاهم: در ذيل آيه 83 گفته شد: ولى (بر وزن فرق) در اصل به معنى نزديكى و كنار هم بودن است، توليه اگر با «عن» به مفعول ثانى متعدى شود به معنى برگرداندن از شىء است چنان كه در «وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ» و اگر به نفسه بدو مفعول اضافه شود به معنى بر گرداندن به جانب شىء است چنان كه در «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ» آن گونه مى باشد.
قبلة: قبله در اصل براى نوع و حالت است يعنى يك نوع رو كردن، سپس اسم شده به جهتى كه در نماز به آن روى آورند (مجمع البيان). راغب گويد: در عرف اسم مكانى است كه در نماز به آن رو كنند.
مشرق: مشرق و مغرب، بقره/ 115.
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.
شأن نزول:
رسول خدا صلى الله عليه و آله در مرحله نخست به طرف خانه كعبه نماز ميخواند وقتى كه به مدينه هجرت فرمود دستور يافت كه به طرف بيتالمقدس يعنى قبله يهوديان نماز بخواند چون مدتى گذشت ديگر بار دستور يافت به طرف خانه كعبه نماز گذارد.
مشركين گفتند: محمد از قبله پدران خود منصرف شده بود اكنون دوباره به قبله پدران بازآمده، بنابراين به آئين پدران نيز باز خواهد آمد. خداوند اين آيه را نازل كرد.
و منظور از سفهاء در آيه مشركين مكه و يهوديان مدينه هستند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«142» سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
بزودى بىخردان از مردم، خواهند گفت: چه چيزى آنها (مسلمانان) را از (بيتالمقدّس،) قبلهاى كه بر آن بودند برگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست، هركه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
نکته ها
پيامبر اكرم و مسلمانان، سيزده سالى را كه بعد از بعثت در مكّه بودند، به سوى كعبه نماز نمىخواندند، امّا بعد از هجرت به مدينه، چند ماهى نگذشته بود كه يهوديان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقير كردند و گفتند: شما رو به قبله ما بيتالمقدّس نماز مىخوانيد، بنابراين پيرو و دنباله رو ما هستيد و از خود استقلال نداريد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از اين اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مىكرد، گويا منتظر نزول وحى بود تا آنكه دستور تغيير قبله صادر شد. پيامبر دو ركعت نماز ظهر را به سوى بيتالمقدّس خوانده بود كه جبرئيل مأمور شد، بازوى پيامبر را گرفته و روى او را به سوى كعبه بگرداند. در نتيجه پيامبر صلى الله عليه و آله يك نماز را به دو قبله خواند و اكنون نيز در مدينه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَين معروف است. «1» بعداز اين ماجرا، يهود ناراحت شده وطبق عادت خود شروع به خردهگيرى كردند. آنها كه تا ديروز مىگفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پيرو ما هستند، اكنون مىپرسيدند، چرا اينها از قبلهى پيامبران پيشين اعراض كردهاند؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مكان خاصّى ندارد.
آرى، تغيير قبله، نشانهى حكمت الهى است نه ضعف و جهل او. همچنان كه در نظام
«1». تفسير نورالثقلين، ج 1 ص 136.
جلد 1 - صفحه 218
تكوين، تغيير فصول سال، نشانهى تدبير است، نه ضعف يا پشيمانى.
خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست. پس جهتگيرى بدن به سوى كعبه، رمز جهتگيرى دل به سوى خداست. چه بسا افرادى به سوى كعبه نماز بگزارند، ولى قبله آنان چيز ديگرى باشد. چنانكه خواجه عبداللّه انصارى مىگويد:
قبله شاهان بود، تاج و كمند
قبله ارباب دنيا، سيم وزر
قبله صورتپرستان، آب و گِل
قبله معنا شناسان، جان ودل
قبله تنپروران، خواب وخورشت
قبله انسان، به دانش پرورش
قبله عاشق، وصال بىزوال
قبله عارف، كمال ذىالجلال
پیام ها
1- افرادى كه هر روز دنبال بهانهاى هستند تا از پذيرش حقّ طفره روند، سفيه هستند. «1» «سَيَقُولُ السُّفَهاءُ»
2- كسى كه دست خدا را در وضع يا تغيير احكام بسته بداند، سفيه و سبك مغز است. اعتراض به خداى حكيم ودانا، نشانهى سفاهت است. «سَيَقُولُ السُّفَهاءُ»
3- مسلمانان بايد توطئهها وشايعات وسؤالات بهانهجويانهى دشمن را پيشبينى كرده وبا پاسخ به آنها، از نفوذ وگسترش آن پيشگيرى نمايند. «سَيَقُولُ ... قُلْ»
4- اصل سؤال كردن مورد انتقاد نيست، روحيّه سؤال كننده مورد انتقاد است كه از روى اعتراض و اشكالتراشى مىپرسد. «ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ»
5- قداست و كرامت مكانها و زمانها، وابسته به عنايت پروردگار است، نه چيز ديگر. «لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»
6- تغيير قبله، يكى از نشانههاى پيامبر اسلام در كتب آسمانى بود، لذا براى بعضى وسيلهى هدايت شد. «يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»
«1». همانگونه كه در روايات به كسى كه آخرت خويش را فداى دنيا كند مجنون، و به پيروان رهبر فاسد فقير، و آن كس كه دين خود را از دست بدهد، غارت زده گفته شده است.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 219
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (142)
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ: زود باشد كه كم خردان و سبك عقلان از مردم، يعنى يهود و منافقان و مشركان كه به تقليد و بدون تأمل منكر تغيير قبله شده، بر وجه ملامت گويند: ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها: چه باز گردانيد مسلمانان را از قبلهاى كه ثابت بودند بر آن، يعنى بيت المقدس.
ابن بابويه روايت نموده كه حضرت نماز خواندند به بيت المقدس سيزده سال در مكه و نه ماه در مدينه.
على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: قبله متحول شد به كعبه بعد از آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ده ماه در مكه و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 273
هفت ماه در مدينه، بعد از هجرت به طرف بيت المقدس نماز خوانده بودند.
و فايده تقديم اخبار آيه توطين «1» نفس است تا چون بگويند دشوار نيايد يا مهيا شدن جواب و اعجاز حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چون اطلاع از غيب است كه مطابق واقع گشته. قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ: بگو اى پيغمبر براى خدا است جهت مشرق كه خانه كعبه در آن واقع، و جهت مغرب كه بيت المقدس در آن طرف مىباشد، يعنى خداى، مالك جهت مشرق و مغرب و ساير جهات است، و مختص نيست به او مكانى بلكه مالك حقيقى تمام امكنه او سبحانه باشد نه غير، و قبله امر تعبدى است به حسب حكمت و مصلحت كه مقتضى داند امر فرمايد. يَهْدِي مَنْ يَشاءُ: خداى تعالى هدايت فرمايد و راه مىنمايد به الطاف خاصه خود هر كه را خواهد، إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ: به راه راست كه امور دينيه مىباشد، يا ثابت مىدارد به راه راست آنان را كه قبول كنند ايمان را، زيرا آن طريق بهشت است.
تنبيه: صاحب كنز العرفان بيان نموده كه توجه به كعبه معظمه، صراط مستقيم است، زيرا تمايل به قبله يهود ندارد كه طرف غرب است، و همچنين به قبله نصارى كه جانب شرق باشد؛ چه راست و چپ منحرف است به جهت آنكه توجه به اين دو طرف مظنه پرستش آفتاب است.
طبرسى- فرمايد: آيه شريفه دال است بر بطلان قول كسى كه گويد بيت المقدس اولى مىباشد از كعبه، زيرا موطن انبياء باشد «2» و مسلم است در امر عبادى امور ظاهريه و استحسانات عقليه راه ندارد، بلكه فقط منحصر در تعبد خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (142)
ترجمه
زود باشد كه گويند كم خردان از مردمان كه چه چيز منحرف كرد ايشان را از قبله شان كه ثابت بودند بر آن بگو مر خدا راست مشرق و مغرب هدايت ميكند هر كس را ميخواهد بسوى راه راست..
تفسير
مردمانى ضعيف العقل خفيف النفس كه پيرامون تقليدند و از فكر و نظر بهره ندارند مانند يهود و اهل شرك و نفاق منكر تغيير قبله شدند و استبعاد نمودند در باطن و قبل از آنكه اظهار نمايند خداوند
جلد 1 صفحه 181
از باطن آنها خبر داد و مسلمانان را حاضر جواب نمود باين بيان كه خاور و باختر همه از آن حق است و ملك خداوند اختصاص بمكانى دون مكانى ندارد هدايت ميكند هر كس را بخواهد بر وفق حكمت و مصلحت خواه بيت المقدس باشد خواه كعبه معظمه و در تفسير امام (ع) است و در احتجاج نيز از آنحضرت نقل نموده كه چون پيغمبر (ص) در مكه معظمه بود امر خدا آن بود كه آنحضرت بجانب بيت المقدس نماز بگذارد و در صورت امكان كعبه را واسطه بين خود و بيت المقدس قرار دهد كه رو بهر دو شود و آنحضرت سيزده سال كه در مكه معظمه بودند بعد از بعثت باين قسم نماز مى- گذاردند و چون وارد مدينه طيبه شدند مأمور بودند كه متوجه شوند به بيت المقدس لذا هفده ماه بهمان جانب نماز ميگذاردند تا آنكه جمعى از متمردين يهود گفتند و اللّه محمد نميداند چطور نماز بخواند رو بقبله ما نماز ميگذارد و بطريقه ما عبادت ميكند و اين خبر چون بسمع مبارك آنحضرت رسيد بطبع شريفش گران آمد و قبله آنها را مكروه داشت و مايل بكعبه گرديد تا آنكه جبرئيل شرفياب حضور مبارك شد فرمود دوست داشتم كه خداوند قبله مرا از بيت المقدس بكعبه معظمه تحويل نمايد چون از شماتت يهود متأذى ميباشم جبرئيل عرض كرد از خداوند مسئلت نما كه قبله را تغيير دهد بجانب كعبه خداوند خواهش تو را رد نمىنمايد و دعاى حضرتت مستجاب است و چون آنحضرت دعا نمود جبرئيل صعود كرد و بلا فاصله هبوط نمود و آيات تحويل قبله را ابلاغ كرد پس يهود همان اعتراض واهى را نمودند و همان جواب شافى را شنيدند كه ذكر شد بعد از آن يهود اعتراض ديگرى كردند كه خلاصهاش آنست كه ما چگونه اطمينان بگفتار و كردار چنين كسى داشته باشيم كه چهارده سال بطرفى نماز بخواند بعد معلوم شود كه بر باطل نماز خوانده شايد چهارده سال ديگر هم بجانب كعبه نماز خواند و بعد گفت اينهم باطل بوده و پيغمبر (ص) جواب فرمود كه آنهم باطل نبوده و اينهم باطل نيست بلكه هر دو حق است و هر دو بر طبق حكمت و مصلحت تام و تمام بوده و هست نهايت آنكه مصالح اعمال بر حسب اقتضاء زمان مختلف ميشود و تفاوت پيدا ميكند تا اينزمان مصلحت در توجه به بيت المقدس بود و از اينزمان ببعد مصلحت در توجه به كعبه است آيا شما منكريد كه احكام خداوند بر وفق مصالح بندگان است آيا روز شنبه را كه شما تعطيل ميكنيد و ساير ايام را كه كسب مينمائيد هر دو حق است يا هر دو
جلد 1 صفحه 182
باطل يا يكى حق و ديگرى باطل گفتند هر دو حق است هم تعطيل شنبه و هم كسب در ساير ايام پيغمبر (ص) فرمود پس قبله بودن بيت المقدس در آنزمان حق بود اين قبله كه كعبه است هم حق است در اينزمان هر كدام در وقت خودشان بر وفق حكمت و مصلحت بوده و هست و فساد و بطلان در هيچ كدام راه ندارد پس عرض كردند آيا خداوند پشيمان شد از امريكه فرموده بود كه بجانب بيت المقدس نماز بخوانند و باين جهت امر كرد كه رو بقبله نماز گذارده شود پيغمبر فرمود خداوند از اين قبيل صفات منزه و مبرى است او عالم بعواقب امور است و قدرت بهمه چيز دارد اشتباه نميكند و تبديل رأى برايش حادث نميشود و كسى نميتواند مانع از اجراء مقصود او شود پشيمانىشان كسى استكه داراى اين اوصاف نباشد شما بگوئيد آيا خداوند خلق را مريض ميكند و بعد از آن صحت عنايت ميفرمايد يا خير آيا پشيمان ميشود از مريض بودن بندهاش آيا خداوند زنده نميكند و نميميراند آيا ندامت برايش روى ميدهد از حيات بندگانش يهود گفتند خير فرمود همچنين است امر قبله خداوند امر فرمود پيغمبر خود را بتوجه بجانب بيت المقدس چندى و پس از آن متعبد فرمود او را بتوجه بكعبه معظمه و پشيمان هم نشد چنانچه فصول اربعه را پى در پى ميآورد و شما باقتضاى هر فصلى لباس و مسكن خود را تغيير ميدهيد و آنفصول مختلف و لوازم و احكام آنها متفاوت است و كار خدا و شما همه بر طبق حكمت و مصلحت است نه خداوند از آوردن تابستان را بعد از زمستان پشيمان شده و نه شما از پوشيدن لباس زمستانى و تابستانى پشيمان هستيد يهود تصديق نمودند و پيغمبر فرمود اين براى آنستكه هم خداوند بر وفق حكمت و مصلحت وقت رفتار فرموده و هم شما بر حسب اقتضاء زمان و فصل عمل نموديد از اين جهت عبادت هم در آن زمان آنطور صلاح بوده و در اين زمان اين نحو صلاح است و در هر دو زمان مثاب و مأجور كسى است كه بتكليف وقت خود عمل نموده بس از براى خدا است مشرق و مغرب و بهر طرف كه رو آريد آنسو وجه اللّه است كه مأمور بتوجه باو هستيد و اين مفاد آيه شريفه است كه بعد از اعتراضات يهود نازل شده است پس از آن پيغمبر فرمود اى بندگان خدا شما جاهل و مريض هستيد و خداوند عالم و طبيب است صلاح مريض در آنستكه طبيب دستور ميدهد نه در آنچه ميل دارد بآن پس تسليم شويد در مقابل اوامر الهى و تفويض نمائيد امر را بخداوند تا فائز شويد بصحت
جلد 1 صفحه 183
و سلامت و نجات در دنيا و آخرت حقير عرض مىكنم و بر اين منوال است حال كسانيكه واسطه در تبليغ احكام الهى بخلقند مانند انبياء و اولياء و علماء عدول كه اطباء نفوسند و چنانچه غير طبيب از احاطه بقوانين طب و تشخيص امراض و كيفيت علاج و خواص ادويه و آثار آن عاجز است لذا بايد قول طبيب را قبول نموده سرمشق خود قرار دهد و بر طبق آن رفتار نمايد غير روحانى و عالم بعلوم دينيه هم نميتواند احاطه بامراض روحيه و علاج آن و اعماليكه خاصيت روحى و اثر معنوى دارد پيدا كند بلكه احاطه مريض بخواص طب بمراتب آسانتر است از اطلاع مريض روحانى بحكم قانون دينى و اسرار احكام الهى كه بعقول ضعيفه ادراكش ممكن نيست بنابراين هر كس در اين باب چيزى بنويسد از روى حدس و تخمين و اعتبارات ظنى است و مورد وثوق و اعتماد نيست و بىاعتبار است و كليت ندارد و نميتوان آن علت را در همه جا جارى كرد يا اگر در موضوعى نباشد حكمرا از دست داد مگر آنكه علتى را براى حكمى معصوم بيان فرموده باشد آنهم باز بر حسب موارد و اشخاص مختلف ميشود و منوط بنظر فقيه است عامى نميتواند بدون مراجعه بمرجع تقليدش بآن عمل نمايد بلى وظيفه مردم آنستكه مجتهد عادل را بشناسد و كاملا در تشخيص آن دقت نمايند و از او اخذ احكام كنند و گر گيرا كه بلباس ميش درآمده بر جان و مال خود مسلط ننمايند و پس از تشخيص عالم عادل بايد مانند طبيب حاذق با او معامله نمايند و چنانچه اختيار جسم را بطبيب واگذار مىكنند اختيار روح را بعالم واگذار نمايند و مجادله با هيچيك نكنند اگر حكمتى را لطفا بيان نمودند در دل جاى دهند و الا اطاعت و انقياد و تسليم را شعار خود قرار داده منتظر باشند كه خداوند بوسيله اطباء جسمانى و روحانى امراض جسميه و روحيه آنها را شفا مرحمت فرمايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلاّهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيها قُل لِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ يَهدِي مَن يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ (142)
(سفيهان از مردم بزودي ميگويند چه چيزي ايشان را از قبله که بر آن بودند برگردانيد! بگو مشرق و مغرب براي خداست هر که را بخواهد براه راست هدايت مينمايد)
جلد 2 - صفحه 225
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ معني سفيه در ذيل آيه شريفه أَلا إِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ«1» گذشت و خداوند در اينکه آيه خبر ميدهد که سفيهان از مردم ميگويند که چه چيز سبب شد که مسلمانان تغيير قبله دادند و توهم نشود که مراد آيه اينکه باشد که هر که سفيه است اينکه اعتراض را ميكند (چون سفهاء جمع محلي بالف و لام است و افاده عموم ميكند) بلكه مراد اينست که هر که چنين اعتراضي نمايد سفيه بوده و از رشد عقلي عاري است زيرا اينکه شخص اگر ميداند اينکه دستور از جانب خداست بعد از معرفت خدا و دانستن اينكه خداوند عالم حكيم همه كارهاي او مطابق حكمت و مصلحت است اعتراض باو معني ندارد و همچنين است اعتراض به پيغمبر، زيرا بعد از ثبوت نبوت او و اينكه كارهاي او از روي وحي و مطابق دستور حق است جاي اعتراض باو نيست بنا بر اينکه شخص معترض يا در مقام معرفت بخدا و پيغمبر او كوتاه است و يا از روي عناد اينکه اعتراض را مينمايد و هر دو از نظر قرآن سفيه ميباشند زيرا اولي رشد عقلي نداشته و دومي خود را بسفاهت زده وَ مَن يَرغَبُ عَن مِلَّةِ إِبراهِيمَ إِلّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ«2» بلي ممكن است از وجه حكمت اينکه حكم سؤال شود و البته اينکه سؤال غير از اعتراض است و براي آن دو وجه است، يكي ظاهري و آن امتحان مسلمين است چنانچه در آيه بعد ميفرمايد إِلّا لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلي عَقِبَيهِ و شرح آن بيايد و ديگر باطني که عبارت از منع تشبه بكفار است زيرا يكي از احكام اسلامي منع تشبّه بكفار لزوما يا تنزيها باختلاف موارد آن ميباشد و مادامي که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در مكه بودند كعبه بتكده و مركز
1- مجلد اول ص 392
[.....]
2- سوره بقره آيه 124
جلد 2 - صفحه 226
بتهاي مشركين و مجمع آنها بود اگر روي بكعبه نماز ميگذارد تشبّه بآنها بود و بعد از آنكه بمدينه هجرت فرمود نيز تا چندي بطرف بيت المقدس نماز ميگذاردند ولي چون مدينه مركز يهود بود و آنها نيز بطرف بيت المقدس متوجه ميشدند، پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تشبّه بآنها را خوش نميداشت و منتظر دستور الهي بود چنانچه از آيه شريفه قَد نَري تَقَلُّبَ وَجهِكَ فِي السَّماءِ استفاده ميشود (چنانچه شرحش بيايد) لذا امر شد که متوجه بمكّه شوند.
و همين علت تشبّه است که نماز مقابل صور ذي روح و لباس مصور و آتش و هنگام طلوع و غروب آفتاب كراهت دارد زيرا اندك تشبّه بعبدة اصنام و شمس است و همچنين در بسياري از احكام ديگر ما وَلّاهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيها گوينده و طرز سؤال نشان ميدهد که اولا از روي اعتراض بوده نه از جهت فهم حكمت آن براي اينكه سؤال را نسبت بسفهاء ميدهد و ثانيا سؤال كننده از مسلمانان نبوده بقرينه ضمير غائب در وَلّاهُم و قِبلَتِهِمُ و كانُوا چه اگر از مسلمين بود به ولينا و قبلتنا و كنا تعبير ميشد، و بعضي از مفسرين گفتند مراد از سفهاء مشركين مكهاند و بعضي گفتند مراد جهودان مدينهاند و بعضي گفتند منافقين بودند ولي از جهت ارتباط آيه بآيات قبل و طبق روايت احتجاج معلوم ميشود که يهود بودند و از ذيل روايت مجمع البيان از تفسير قمي از حضرت صادق عليه السّلام که ميفرمايد فقالت اليهود و السفهاء ما وَلّاهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيها شايد استفاده شود که قائل باين سخن يهود و مشركين قريش و يا يهود و منافقين مدينه بودهاند زيرا سفهاء را بر يهود عطف نمودهاند.
قُل لِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ اينکه جمله جواب اعتراض است يعني بگو خداوند مالك مشرق و مغرب است و در جهتي دون جهت ديگر نيست بلكه بجميع جهات
جلد 2 - صفحه 227
احاطه دارد فَأَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّهِ و بهر جهتي حكمتش اقتضاء كند و مصلحت ايجاب نمايد مكلفين را بآن جهت امر ميكند بايستند و آنچه بآن حكم ميكند منظورش هدايت مردم بصراط مستقيم است.
يَهدِي مَن يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ راه راست و طريق سعادت همان اطاعت و تسليم در برابر اوامر پروردگار است و هر که قابل هدايت و لايق كمال و سعادت باشد بعد از معرفت بمقام ربوبي و اينكه همه احكام و دستورات او موافق حكمت و صلاح است و بعد از معرفت بمرتبه رسالت و اينكه آنچه ميگويد از جانب پروردگار است دست از چون و چرا و اعتراض برميدارد و در مقابل امر پروردگار تسليم ميشود و خداوند سبل هدايت و ابواب سعادت را بروي او ميگشايد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 142)- ماجرای تغییر قبیله! این آیه و چند آیه بعد به یکی از تحولات مهم تاریخ اسلام اشاره میکند.
توضیح این که: پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله مدت سیزده سال پس از بعثت در مکه، و چند ماه بعد از هجرت در مدینه به امر خدا به سوی «بیت المقدس» نماز میخواند، ولی بعد از آن قبله تغییر یافت و مسلمانان مأمور شدند به سوی «کعبه» نماز بگذارند.
یهود از این ماجرا سخت ناراحت شدند و طبق شیوه دیرینه خود به بهانهجویی و ایرادگیری پرداختند چنانکه قرآن در این آیه میگوید: «بزودی بعضی از سبک مغزان مردم میگویند چه چیز آنها (مسلمانان) را از قبلهای که بر آن بودند برگردانید»؟ (سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها).
اگر قبله اول صحیح بود این تغییر چه معنی دارد؟ و اگر دومی صحیح است چرا سیزده سال و چند ماه به سوی بیت المقدس نماز خواندید؟! خداوند به پیامبرش دستور میدهد: «به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست، هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند» (قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
این یک دلیل قاطع و روشن در برابر بهانه جویان بود که بیت المقدس و کعبه و همه جا ملک خدا است، اصلا خدا خانه و مکانی ندارد، مهم آن است که تسلیم فرمان او باشید. و تغییر قبله در حقیقت مراحل مختلف آزمایش و تکامل است و هر یک مصداقی است از هدایت الهی.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
روایات مرتبط با تفسیر آیه
امام صادق(ع) فرمود: «و صلّى رسول اللّه(ص) إلى بیت المقدس بعد النبوة ثلاث عشرة سنة بمکة و تسعة عشر شهراً بالمدینة ثمّ عیّرته الیهود ...; رسول خدا(ص) بعد از رسالت خویش، سیزده سال در مکّه و نوزده ماه در مدینه به سوى بیت المقدس نماز مىخواند، تا آنکه یهود او را سرزنش کردند ... ».
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.